English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (6798 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to detail something U چیزی را مفصل [با همه جزییات] شرح دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To explain something in detail . U چیزی را بطور مفصل ومشروح توضیح دادن
recital [of something] U شرح کامل محتویات [شرح مفصل ] چیزی
to give a long recital of something U دادن یک شرح مفصل و طولانی از چیزی
to talk something over with somebody U با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
Other Matches
glenoid fossa or cavity U گودی مفصل کاسه مفصل
linkage point U مفصل
spacious U مفصل
juncture U مفصل
hinges U مفصل
Hinduism U مفصل
fine drawn U مفصل
anarthrous U بی مفصل
inventorial U مفصل
jointless U بی مفصل
hinge U مفصل
coupling U مفصل
baom joomok U یک مفصل
joint U مفصل
pivots U مفصل
copula U مفصل
copious U مفصل
pivoted U مفصل
commissure U مفصل
socket مفصل
inarticulate U بی مفصل
copulas U مفصل
articulation U مفصل
pivot U مفصل
fulsome U مفصل
voluminous U مفصل
sockets U مفصل
choke joint U مفصل چوکی
hips U مفصل ران
synosteology U مفصل شناسی
synarthrosis U مفصل بی حرکت
swivel joint U مفصل گردان
toggle joint U مفصل زانویی
detail part U قسمت مفصل
disjoint U از مفصل دراوردن
steering swivel U مفصل فرمان
trunnion U مفصل افقی
hip U مفصل ران
sleeve U موف مفصل
clips U مفصل کابل
clippings U مفصل کابل
sleeves U موف مفصل
clipped U مفصل کابل
articulating U مفصل دارکردن
universal joint U مفصل چرخنده
articulates U مفصل دارکردن
articulate U مفصل دارکردن
clip U مفصل کابل
scape U مفصل اصلی
swivelled U مفصل گردان
in great detail U با جزئیات مفصل
swivelled U مفصل گردنده
swivel U مفصل گردان
swivel U مفصل گردنده
gimmal U مفصل لولا
ginglymus U مفصل لولایی
glene U کاسه مفصل
hinge joint U مفصل لولایی
swivels U مفصل گردنده
swivels U مفصل گردان
palaver U گفتگوی مفصل
joint U مفصل پیوندگاه
splicing U مفصل بافته
multiple cable joint U مفصل انشعاب
largo U اهسته و مفصل
splices U مفصل بافته
spliced U مفصل بافته
splice U مفصل بافته
knee joint U مفصل زانو
diarthrosis U مفصل متحرک
hip joint U مفصل ران
luncheons U غذای مفصل
ankylosis U جمود مفصل
pigtails U مفصل دم خوکی
arthritis U التهاب مفصل
arthritis U اماس مفصل
pigtail U مفصل دم خوکی
arthrology U مفصل شناسی
articulation U مفصل لولا
high tea U عصرانه مفصل
luncheon U غذای مفصل
abarticulation U مفصل متحرک
ball and socket joint مفصل ساچمه ای
ample U فراوان مفصل
articulation U مفصل بندی
facets U بند مفصل
facet U بند مفصل
juncture U پیوستگی مفصل
double jointed U دارای مفصل کاذب
diffusively U بطور منتشر و یا مفصل
joint U مفصل اتصال ضربهای
dimerous U دارای مفصل دوبخشی
double-jointed U دارای مفصل کاذب
thurl U مفصل خاصره گوسفند
gabfest U محاوره طولانی و مفصل
amplified U مفصل گفتن یانوشتن
arthropoda U جانوران مفصل دار
arthropod U جانور مفصل دار
disjoint U در رفتن از مفصل درامدن
arthropathy U ناخوشی بند یا مفصل
luxation U در رفتگی مفصل استخوان
enarthrosis U مفصل کام و زبانهای
hitsu shiubi U مفصل انگشت وسط
clamping sleeve U مفصل مهار کننده
kettledrum U دمامه عصرانه مفصل
joint resistance U مقدار مقاومت مفصل
choke flange joint U مفصل چوکی ال شکل
In ditail . Diffusively . U بطور مفصل ( مفصلا")
kettledrums U دمامه عصرانه مفصل
naker U دمامه عصرانه مفصل
acondylous U بدون بند یا مفصل
acondylose U بدون بند یا مفصل
cable jointing sleeve U مفصل انشعاب کابل
arthritic U مبتلا به اماس مفصل
cable joint U مفصل اتصال کابل
kettle drum U دمامه عصرانه مفصل
amplifies U مفصل گفتن یانوشتن
amplify U مفصل گفتن یانوشتن
amplifying U مفصل گفتن یانوشتن
rabbet joint U بست یا مفصل کنش کاوی
internode U قسمت میان دو بندیا مفصل
arthritic U مربوط به ورم و اماس مفصل
hip joint U مفصل استخوان خاصره وران
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
dactylus U بند یا مفصل بزرگ پای حشرات
garnets U حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
submission hold U کانستنس یاشکستن دست از مفصل تاارنج
monographist U نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
garnet U حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
I'll speak at length on this subject. U دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
programming specification U مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
gomphosis U اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
sallenders U جوشهای خشک در زیر مفصل خرگوشی پای عقب اسب
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog . U مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
resists U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to lean something against something U چیزی را به چیزی تکیه دادن
resist U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
Recent search history Forum search
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
1The only thing standing between you and your goal is the bullshit story you keep telling
2مفعول
1But it’s remarkable how, once you’ve committed to something, these things tend to work out in the end.
1offshoring
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com